سلام دوستان تو این پست یه کلیپ خیلی جال و خنده دار از اینان (دیمن) و پائول(استیفن) گذاشتم که خیلی جاله امیدوارم خوشتون یاد ولی اگه نظر ندید خدایی ناراحت میشم باید نظر بدید
پخش آنلاین و دانلود در ادامه مطلب !
النا سعی داره با مرگ جنا کنار بیاد . دیمن به دیدنش میاد و میگه اسان تر میشه تو اینو می دونی النا: چی می خوای . دیمن : معذرت می خواهم. النا : دیمن . دیمن : خواهش می کنم دادن خونم به تو کار اشتباهی بود . النا : اره بود. دیمن : من می دونم لیاقت بخشش تو رو ندارم اما خواهش می کنم بهش نیاز دارم. النا : منم به زمان نیاز دارم به زمان زیادی نیاز دارم. دیمن : بله التبه هر چقدر زمان نیاز داری بگیر. .... دیمن غمگین وارد خونه میشه بعد از خوردن نوشیدنی تصمیم خودش رو می گیره حلقه اش رو در میاره و جلوی پنجره می ایسته و شروع به سوختن می کنه که استفن میاد و جلوش رو میگیره ومیگه نمی ذارم این کار رو بکنی.دیمن : تو دیدی چه بلایی سر رز امد . استفن : برام مهم نیست . دیمن رو به زندانی که در زیر زمین دارند می اندازه .استفن : تو امروز نمی میری. دیمن : نقشه ات چیه سوپر من . استفن : من میرم درمانش رو پیدا کنم. دیمن : درمان معجزه باهاش موفق باشی . استفن : من از بانی خواستم دنبالش بگرده هر چی باشه . که دیمن حالش بد میشه و سرفه می کنه که خون بالا میاره.. دیمن : تو همیشه قهرمانی استفن. فقط بهم بگو خداحافظ. استفن : فقط دراز بکش و قدرتت رو حفظ کن....
ادامه داستان در ادامه مطلب...
تعداد صفحات : 9